سلام
میگم این وبلاگ داره زیادی جدی میشه ایندفعه گفتم دوسه تا نکته رو توضیح بدهم
1.به من می گن چرا پیام ها روخصوصی کردم و بعضی ها رو عمومی نمی کنم مگه خبریه !!!!
میگم نه هیچ خبری نیست اما من معتقد به آزادی بیان بطور مطلق نیستم و با سانسور و فیلتر
در وقت خودش شدیدا موافقم .تازه من مطالب رو برای همه مینویسم اما معلوم نیست دوستان
نظرات خود را برای همه نوشته باشند !!!!
2.این چند روز از بس که فعالیت هایم زیاد شده و در هم پیچیده حسابی خسته شدم از بس که کارها
زیاد وطرحهای من زیاد وهنوز تموم نشده دوست دارم طرح جدید هم آغاز بشه از بس که فکر می کنم وقت
نیست کلافه شدم .خیلی بد هست که آدم همفکر و همنظر نداشته باشه (فقط در مورد مسایل کاری)!
خیلی دوست دارم که به جایی برسم که اگر روزی نبودم مطمئن باشم کارها درست پیش میره
نمی خواهم از خودم تعریف کنم اما سابقه نشان داده که باید نگران باشم چون بعضی ها از اون بقیه !!!
که باید کار رو انجام بدهند خیلی راحت طلب و عافیت طلب هستند و چقدر بد هست که ما فقط خودمون
رو در نظر بگیریم و منافع خودمون رو حتی در قبال نزدیکان
3.در مورد ازدواج که دوستی گفتند راه حل مشکلات هست !!! من مخالفم که اولا از هر رویدادی
فقط در حد خودش و توان تاثیر گذاریش باید توقع داشت و ثانیا اگه ازدواج حلال مشکلات بود که اینقدر
همه بعد از اون مشکلاتشون چند برابر نمی شد!!!!!!!
4.طبق معمول متن زیبایی که در جایی خواندم را نقل می کنم :
الهی آنکس که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت
الهی تنهاترین تنهاکسش در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نگذارد
سلام
1. حرف برای گفتن بسیار است اما کامنت الهه امید که اول متنش رو می آرم لازم به جوابیه ای بود که نباید از آن
گذشت اما متن نظر ایشان بر مطلب قبلی من :
سلام ! 1. میگم با این مطلبی که نوشتی بد نبود اسم وبلاگتو میذاشتی آخرت من !
2. به هر حال گذشت زمان یه واقعیتیه که نمیشه انکارش کرد. اما من نظرم اینه که مثل یه مسافرته. فکر کن شما با قطار داری میری یه جایی بعد نمیشه از لحظات در قطار بودن و مناظر بیرون لذت نبری به این دلیل که خب من که مال توی قطار آفریده نشدم. نه عزیزم بهتره فعلا که تو قطاری از قطار و شرایطش لذت ببری و بعد که رسیدی بفکر اونجا باشی. فقط تو قطار مواظب یه چیز باش: یه کاری کن که سالم برسی!
3.درسته خدا گاهی اوقات ممکنه هدیه رو مشکل پیچش کنه اما این یه نوع مثبت نگریه. یادت باشه که ممکنه گاهی هم مشکل رو هدیه پیچش کنه
اما جواب :
1.سرانجام دنیای من و شما و همه به آخرت ختم می شود و به دنیای دیگر حتما توقع ندارید که من در مطالبم
چشم رو بر واقعیات ببندم و به قول بعضی ها حال رو دریاب فردا خدا بزرگه . قاعدتا هر از گاهی تلنگر لازم است
2.در مورد اینکه ما مسافریم شکی نیست اما دو نکته : من تر جیح می دهم خودم رو مسافری در جاده ای پر از
دست انداز و همراه با فرعی و خاکی و اطرافش دره های عمیق بدانم که تازه نه سوار بر قطار که ماشینی هستم
که راننده اش خودم هستم و اما باید با رعایت اصول رانندگی سالم برسم
و اما در این جاده و در مناظر اطرافش تا آنجا که می دانید همیشه منظره زیبا نیست گاهی هم با کیلومترها کویر
روبرو می شوید با تصادف های خسارت بار با بیابان برهوتی که گاهی انسانی در آن نمی بینید و اینجاست که باید
در هر شرایطی از همان صحنه ها گفت و نوشت که در مسیر هست نه از خیالات و خوش بینی های صرف و
زیبیاییهای قبل. بله با امید به ادامه مسیر که دوباره زیباییها رو می بینیم و امید به این که در حال نزدیکی به مقصدی هستیم
که وعده داده شده با تحمل کویر می توان جلو رفت . پس هم باید از زیباییهای دنیا نوشت و هم از تلخی ها و زشتیها که
هر دو واقعیات و هر دو لازم هستند و اما در مورد نظر آخرتون :مگر نه این است که هر چه از دوست رسد نکوست .
مگر نه این است که اگر هم مشکلی به ما میرسد حتی در قالب هدیه باز هم لطفی است در جهت امتحان ما و
برای رسیدن به هدیه ای بالاتر از آنچه ما در فکر داریم . مگر نه این است که خداوند برای بندگانش بدی
نمی خواهد مگر نه این است که شما مرتب می فرمایید باید به انسا ن های اطراف خود با دید مثبت نگاه کنیم
چطور می شود نگاه به خدا را به مثبت و منفی تقسیم می کنید !!! همه آنچه که برای ما رخ می دهد آزمایش
و امتحان الهی است و این ما هستیم که باید با انتخاب رفتار درست سربلند باشیم همه چیز لطف الهی است
و بسته به نوع بر خورد ما دارد و اینکه هدیه را فقط در چارچوب این دنیا و امروز و فردای مادی ببینیم یا با دید
وسیعتری حوادث را تحلیل کنیم مگر نه این است که در مقیاس مادی حتی جفای یار را هم زیبا می دانیم
و آن را محبتی شیرین و خدا بزرگتر از آنست که بر اشرف مخلوقات خود ظلمی کند .ممنون
سلام
یک سوال داشتم:وقتی میروی آرایشگاه و می بینی هرچی که داره از سرو صورتت کم میشه رنگ سفیدش بیشتره!!
وقتی که می خواهی از بعضی حادثه های تلخ و شیرین تعریف کنی می بینی گاهی مربوط به 20 سال پیش هست
وقتی می بینی مجبوری کم کم برای اینکه حرفهایت رو فراموش نکنی حتما یه گوشه ای یادداشت کنی
و بعدش تازه یادت بره که کجا نوشتی !! و اصلا چرا نوشتی !!
وقتی که میری دکتر برای معالجه بیماری و می بینی چه جالب نه اینکه قبلی هنوز رفته
بلکه یکی دو تا بیماری هم اضافه شده و باید دوتا دارو هم به داروهای قبلی افزود !!
وقتی می بینی دوستان می گویند اووووووووووووووه تو واقعا هنوز ازدواج نکردی !!
وقتی می بینی که چقدر عکسهای سالهای قبلت زیباتر بوده !!!! و مرتب هم خانواده این رو بهت یاد آوری میکنند!!
وقتی می بینی چقدر از اونهایی رو که دوستشون داشتی یا حتی نداشتی !! کم شده اند و تو ی این دنیا نیستند
چه نتیجه ای می گیری ؟
که آره عزیز تو هم پیش به سوی پیری .که به خود بیا دیگه اینقدر برای حوادث دنیا غصه نخور اینقدر همه چیز رو
سخت نگیر یک هم به فکر خودت باش و به اینکه قرار نیست همه چیز رو تو ی این دنیا بدست بیاری
به اینکه مقصد اصلی ما جای دیگه ای هست و هدف ما چیز دیگه ای و ما بد فراموش کار شده ایم و مشغول !
2.این جمله زیبا رو در جایی خوندم:
وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه ای بفرستد آن را در مشکلی می پیچد
هرچه مشکل بزرگتر باشد ، هدیه هم بزرگتر است